یلدا گلی از نوزادی تا امروز
اینجا ده دقیقه ای میشه که زمینی شدی مثل همه نوزادا قرمزچقدر صدای اولین گریه ات رو دوست داشتم وچقدر لذت بخش بود اولین مرتبه ای که به آغوشت گرفتم
تو اون ٤٠ روزی که مهمان مامان جون و پدر جون بودیم خییلی خوش گذشت چون مامانم نمیذاشت دست به هیچی بزنم زیر دست مامان جون تمیز و حساس شما هم یه نی نی همیشه تمیز و خوش بو و مرتب بودی...شده بودی همه دنیای بابا و مامان من...
بعد از یه هفته شیرخوردن پی در پی و یکریز و مداوم شدی تپل مپل اون قدر که صدات میکردیم فیل کوچولو
دیگه اینجا بزرگ شده بودی و ا
ز حالت نوزادی در اومده بودی میشد راحت بغلت کرد
سه روزه بودی که همینطور واسه خوشگلی یه پستونک گذاشتم تو دهنت دیدیم با چه ولعی گرفتیش بعد از اون دیگه نتونستیم ازت بگیریم و تا دوسالگی هم خوردیش وهمیشه با صدای قشنگ و بچگونت می گفتی پیسپیسک بده بخورم لالا دارم
.
.
.
.
زمانی که خواب بودی منم دوربین به دست بال سرت بودم آخ که چقدر دیدنی بود خوابیدنت و من چقدر خوشحال بودم که تو رو دارم تو فرشته ی زیبای زندگی منی
.
.
.
.
.
بالای پارک بازیت یه آیینه متصل بود که ورگاه نگاهت می افتاد بهش شروع میکردی به صحبت کردن و چقدر تی تی تا تا بازیهات رو دوست داشتم
هوای مطبوع و معتدل بهاری رو دوست داشتم و دارم ایجا با اولین هوای خوب بهار برای اولین بار تنها و بدون حظوربابایی پیاده بردمت بیرون وچقدر شیرین بود اون روز برام وشیرینتر از اون اینکه دختری به شیرینی تو در آغوشم بود
از وقتی چشم باز کردی دختر عموی من مهلاجون کنارت بود و دوستت آخه همسایه ایم الانم مهلا بهترین و صمیمیترین دوستت شده و خیلی برام تعجبه که دوست نداری با هیچ بچه دیگه ای جز مهلا جون بازی کنی.هر وقت عمو جون مرتضی اینا از ساوه میان تنها لطفت اینه که فقط اسباب بازیهان رو به دختر عموت مهرنیا جون بدی
اولین بار تو شش ماهگی نشستی بس که فعال بودی دندونات هم از پنج ماهگی شروع کردن به در اومدن وتا یکسالگیت همشون سرجاشون بودن در کل همه چیزت نسبت به بقیه نی نی های همسن و سالت یه مقدار زود بود الا راه رفتنت که اونم تو سیزده ماهگی اتفاق افتاد
.
با رورورکت هیچوقت راه نرفتی چون خیلی سنگین بود اما واسه فرار از خوابیدن دوسش داشتی خصوصا آهنگاشو
اولین شب یلدات خونه مادر بزرگ مادری من بودیم اولین نتیجشون بودی و کلی دوستت داشتن چون اسمت هم یلدا بود همه باصدای بلند میخوندیم یلدا مبارک یلدا مبارک غش غش میخندیدی و میرقصیدی راستی یلدا اسمت رو خیلی دوست دارم چوا اصیل و ایرانیه و همیشه موندگار
از نوزادی تا به امروز که دوسالته حموم رفتن رو دوست داشتی و داری و یکی از بزرگترین تفریحات محسوب میشه هر کی میرفت حموم تا صدای آب رو میشنیدی شیرجه میزدی که تو هم بری
از بودنت برایم عادتی ساختی که بی تو بودن را باور ندارم
چه خوب شد که به دنیا آمدی وچه خوبتر شد که دنیای من شدی
همیشه بدان که تا بیکران عشق عاشقانه دوستت دارم
.
.
.
.
.
.
.
هفده ماهه بودی که اولین سفر مشهدت رو رفتی مامان جون برات یه چادر خیلی خوشگل دوخته بود که تو حیاط حرم سرت کردم محکم چادرت رو با دستات گرفتی و پا به پای ما راه میومدی حجابت فوق العاده زیبا و دوست داشتنی بود طوری که هر کی از جلومون رد میشد یه لبخند میزد و لپتم میکشیدن
اینم عکس مشهد امسال دوساله بودی
یکی از بهترین روزای زندگیم ١٢ فروردین ٩١ بودجون بابایی سیزدهبدر به خاطر مشغله کاری نمیتونست ببرتمون بیرون این شد که یه روز قبلش رفتیم پارک طلایی آمل خیلی از اونجا خوشت اومد طوری که الان شدیم پای ثابت اون پارک و دقیقا سال بعدش همون تاریخ بازم رفتیم همونجا اینم عکساش
.
عاشق دریا و پارکی.....
...
اینم یه عکس تو پارک با دوستات
ظرف شستن یکی از پررنگترین خواسته هاته تا سرمنو گرم میبینی یه چهار پایه بر میداری و.........
.
دیگه بزرگ شدی واسه خودت خانومی شدی شاید دغدغه های این دوسال و پشت سر گذاشتن روزای سختی که داشتم مثل بهونه گیریات واکسن زدنهات و مریض شدنت بودن اما روزای خوب و خاطرات قشنگ کودکیت پررنگترن من با تو یک بار دیگه کودک شدم و شیطنت کردم از ته دل خندیدم و بارها و بارها خدا را به خاطر داشتنت شکر کردم و با تو عمیق ترین احساسم رو تجربه کردم و اینک همه سعی من در تربیت تو خلاصه شده و ارزو دارم زندگی از ان تو باشد وتو ان دختری باشی که ارزوی من است وکاش بدانی
دوست داشتنت را مرزی نیست